وصف است مال یا چیزی را که خداوند آن مرده باشد: هرکه میمیرد غم او قسمت من میشود وارثم گویا من این غمهای صاحب مرده را. طاهر وحید. در طلسم زندگی تا کی توان بودن اسیر از سر من وا کنید این جان صاحب مرده را. فطرت. ، نفرینی است که در حالت غضب بیشتر به گاو و خر و دیگر ستوران کنند
وصف است مال یا چیزی را که خداوند آن مرده باشد: هرکه میمیرد غم او قسمت من میشود وارثم گویا من این غمهای صاحب مرده را. طاهر وحید. در طلسم زندگی تا کی توان بودن اسیر از سر من وا کنید این جان صاحب مرده را. فطرت. ، نفرینی است که در حالت غضب بیشتر به گاو و خر و دیگر ستوران کنند
عاقل، دانا، خردمند، باخرد، حصیف، لبیب، متفکّر، خردومند، اریب، فرزان، خردپیشه، بخرد، نیکورای، فروهیده، متدبّر، داناسر، فرزانه، راد، پیردل، خردور برای مثال به است از دد انسان صاحب خرد / نه انسان که در مردم افتد چو دد (سعدی۱ - ۶۲)
عاقِل، دانا، خِرَدمَند، باخِرَد، حَصیف، لَبیب، مُتِفَکِّر، خِرَدومَند، اَریب، فَرزان، خِرَدپیشِه، بِخرَد، نیکورای، فَروهیدِه، مُتَدَبِّر، داناسَر، فَرزانِه، راد، پیردِل، خِرَدوَر برای مِثال بِه است از دد انسان صاحب خرد / نه انسان که در مردم افتد چو دد (سعدی۱ - ۶۲)
دردمند. مصیبت زده. آنکه دردی دارد: گر بود در ماتمی صد نوحه گر آه صاحب درد را باشد اثر. عطار. ، آنکه جذبه و شوقی دارد: عشق او را مرد صاحب درد باید شک مکن کاندر این آخر زمان صدرزمان است آنچنان. خاقانی. عارفان درویش صاحب درد را پادشا خوانند اگر نانیش نیست. سعدی
دردمند. مصیبت زده. آنکه دردی دارد: گر بود در ماتمی صد نوحه گر آه صاحب درد را باشد اثر. عطار. ، آنکه جذبه و شوقی دارد: عشق او را مرد صاحب درد باید شک مکن کاندر این آخر زمان صدرزمان است آنچنان. خاقانی. عارفان درویش صاحب درد را پادشا خوانند اگر نانیش نیست. سعدی
عاقل. خردمند. دانا: شگفتی فروماند صاحب خرد که نه آدمی بود و نه دام و دد. نظامی. به است از دد انسان صاحب خرد نه آنسان که در مردم افتد چو دد. سعدی (بوستان). جوانمرد و صاحب خرد دیدمش به مردانگی فوق خود دیدمش. سعدی (بوستان). بد اندر حق مردم نیک و بد مگو ای جوان مرد صاحب خرد. سعدی (بوستان)
عاقل. خردمند. دانا: شگفتی فروماند صاحب خرد که نه آدمی بود و نه دام و دد. نظامی. به است از دد انسان صاحب خرد نه آنسان که در مردم افتد چو دد. سعدی (بوستان). جوانمرد و صاحب خرد دیدمش به مردانگی فوق خود دیدمش. سعدی (بوستان). بد اندر حق مردم نیک و بد مگو ای جوان مرد صاحب خرد. سعدی (بوستان)